نامه ی اول

آقای جان اسمیت ؛

از من خواسته شده که هر چند وقت یکبار برای شما نامه بنویسم.خب به نظرم این کار خیلی فوق العاده ای ست و تنها موضوعی که من را ناراحت میکند این است که بهم گفته شده قرار نیست هیچ جوابی از شما دریافت کنم. به هر حال من مطمئنم که بالاخره روزی جواب نامه های من را خواهید داد :)

راستش به نظرم اسم مستعار "جان اسمیت" اصلا زیبا نیست. بنابراین ازتان می خواهم که از این به بعد شما را با نام "بابا لنگ دراز" صدا بزنم! امیدوارم که ناراحت نشده باشید چون من اصلا قصد توهین به تان را ندارم، من اسم بابا لنگ دراز را از روی سایه که از شما به خاطر نور ماشین بر زمین افتاده بود انتخاب کردم ! چون انگار که لنگ های شما خیلی دراز بود ! نمیخواهم که پر حرفی کنم.من را ببخشید. از روز های آینده نوشتن نامه ها را آغاز میکنم.

ارادتمند شما

"جودی" (دخترک شهریوری)

پی_نوشت : از این به بعد پست هایی را با عنوان "بابا لنگ دراز عزیزم!" از من بخوانید...جایی برای نوشتن اتفاق های روزانه ! امید است که مقدمه ای باشد برای از نو نوشتن...

+ نوشته شده در سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۱۱ توسط فاطمـه | نظرات
در دنیای موازی بالرینم. آواز می‌خوانم و حتی با سفینه ام میان ستاره ها و کهکشان ها سفر می‌کنم. اما اینجا و در این دنیا، به تماشای قصه ها نشسته ام. قصه ی آدم ها، خیابان ها، سایه ها و سکوت ها.

"کُل واحد منا فی قلبه حکایة"
قالب عرفـان