... خـاطراتِ ثبـت شده در بلاگـفای نـابود شده ...
*قدیـمی*
[سکـانس اول]
لوکیـشن:محوطه ی سینما قلهک
دخترک با یک دسته گلِ نرگس به سمتِ آقای خیاط میرود.
+ سلامممم :)
- عه،سلااااااام...چطوووووررری ؟
[در حالی که نرگس ها را به دست هومن می دهد]
+ خیییییلی خوب بود ! خسته نباشید :)
- وای مرسی.دیدی صندلی هارو برنداشتم اما اومدم پیشتون ؟
+ آرررره خیلی خوب بود.راستش اولش که اومدم تو سالن و دیدم صندلی هارو برنداشتین گفتم یادتون رفته !
[خنده ی همزمان و یک عکسِ سلفی]
+ ممنونممممم .
- خواهش میکنم. مرسی از گل. خودتون گلید :)
+ :)
[سکـانس دوم]
دخترک برگه به دست در انتظار آقای خیاط...
+ میشه یه امضا هم بدید ؟
- حتماااا...چرا نشه ؟ ...فقط...خودکار...
+ عه...الان میرم از همون آقاهه قرض میگیرم :)
[دویدن به سمتِ "آقاهه" و قرض گرفتن خودکارشون :)))]
+ بفرمایید.
- ممنونم.
سکوت.و هومن جانی که بدونِ هیچ پرسشی نوشت برای فاطمه ی عزیز.
( خوشحالم که اسمم را به خاطر داشت ^__^ )
+ قضیه ی صـندلی "کلیک"
+ گلِ نرگسمون "کلیک"
21
بهـمنِ
93