برای هزارمیـن بار آهنگ را پِلی میکنم.چشمانم را می بندم و صحنه ای را که بار ها به آن فکر کرده ام، تجسم میکنم.در رستوران نشسته ایم و شام میخوریم.پـیانو مینواخته میشـود.با چشمانِ بسته قسمتِ موردِ علاقه از آهنگ را زیر لب زمزمه میکنم " یـک دم از خیالِ من نمیروی ای غزالِ من/دگـر چه پرسی ز حالِ من/تا هستم من، اسیر کوی توأم به آرزوی توأم/اگر تو را جویم حدیث دل گویـم بگـو کجایی؟/به دست تو دادم دلِ پریشانـم دِگر چه خواهی؟/فتاده ام از پا بگو که از جـانم دِگر چه خواهی"
چشمـانم را که باز میکنم،نگاهم میکند و لبخند میزند.بی مقدمه میپرسد "تا حالا عاشق شده ای؟".میدانم که سـرخ شده ام. از خجالت بود یا هر چیزِ دیگر که میـگویم "نمیدانم" .اگـر میتوانستم ؛ به چشمانش خیر میشدم و میگفتم " آره . عاشقِ تو" اما ، نگفتم. "نمیدانی ؟ مگر میشود آدم عاشق شود و نداند؟" سرم را پایین انداخته ام.گیج شده ام که چه جوابی بدهم."نه،نمیشود.شاید عاشق نشده ام.نمیدانم." شانه بالا می اندازد و مشغولِ خوردنِ سالاد میشود.
زرشک پلو با مرغ سفارش داده ام.گفته ام سینه ی مرغ برایم بیاورند ، ران دوست ندارم.
" در این دوسالی که میشناختمش ، این سومین بار بود که خبر عاشق شدنش را میداد.
+ وای باورت میشه ؟ این همه سال جلوی چشمم بود و ندیده بودمش! چند بار حتی نگاه هامون بهم گره خورد. قلبم ریخت...
- الان یکهو عاشق هم شدید ؟ در چند نگاه ؟
+ فقط چند نگاه که نه . بالاخره پسرعمومه . میشناسمش .
- خب تصمیمت چیه ؟
+ فعلا نمیدونم . منتظرم ببینم اون حرکتی میزنه یا نه . وای فاطمه ! اگه کاری نکنه چی ؟ من میمیرم ...
- مطمئنی اونم از تو خوشش اومده ؟ شاید تو توهم زدی !
+ احتمال 99% اونم از من خوشش اومده. "
سفارشم را آورده اند.او کوبیده سفارش داده است و من زرشک پلو با مرغ.
" دو ماه گذشت.امتحانات تمام شده بود و کم کم داشتیم خودمان را برای ماه رمضان و تابستان آماده می کردیم که دوباره دستِ پُر آمد.
+ بهم پیام داد ! وای خدا ! میدونی چی گفت ؟ گفت که اونم منو دوست داشته ! دیدی راست گفتم ؟ اون وقت تو میگی توهم زدم !
- خب حالا چی میگفت ؟
+ کلی حرف زدیم . حرف زدنش یکم نسبت به تیپ و ظاهرش متفاوته .
- از چه نظر ؟
+ آخه میدونی یه جورایی بچه مثبته فامیله . حتی بسیجیه . ریش داره [خنده]
- خب اون وقت حرف زدنش چجوریه ؟
+ اممم...میدونی...یکم چیز داره حرفاش و شکلک هایی که میفرسته.
- بسه . خودم فهمیدم . عکس العمل تو چیه ؟
+ خنده .
- همین ؟
+ آره دیگه .
- تا کجا میخوای ادامه بدی ؟
+ تا هر جا شد . ما عاشقِ همیم .
- بیا و فراموشش کن.تو تازه تو دَرست پیشرفت کردی.خودت بودی که میگفتی چقدر خوبه فکرِ آدم اسیر کسِ دیگه نباشه.یادته چقدر خوشحال و راضی بودی ؟
- اما این با بقیه فرق داره. خیلی فرق داره. "
تصمیم دارم قسمتی از سینه ی مرغ را جدا کنم به عنوانِ آغازِ غذا.
" نباید دست روی دست میگذاشتم.تصویر چشم های گریانش مدام جلوی چشمانم بود.میدانستم یک روز همچین اتفاقی می افتد . باید جلویش را میگرفتم. هزاران ترفند ریختم. مثل مادربزرگ ها نصیحتش کردم. پیشنهاد های مختلف دادم که سرش را گرم کنم.از درِ شوخی وارد شدم.اما هر بار تهِ بحث هایمان به یک جمله ختم میشد (این با بقیه فرق داره.) "
با چنگال افتاده ام به جانِ مرغ. تکه ای که میخواهم به این راحتی ها جدا نمیشود.بی خیالش میشوم و نوشابه را داخلِ لیوان میریزم.
" یک ماه نگذشته بود که پیامش تنم را لرزاند.
+ فاطمه به دادم برس.
- چی شده ؟
+باورم که نمیشه که...
- که چی؟
+ که اون پیشنهاد رو بهم داد. میدونی چی گفت؟ وای خداجون...حتی نمیتونم در موردش حرف بزنم...
- چی گفت مگه ؟
+ گفت که امروز خونه مون خالیه ، بیا پیشم .
- و تو ؟
+ معلومه که گفتم نه!
- حرفی نزد ؟
+ چرا. گفت که من میخوام با کسی دوست باشم که باهام رابطه داشته باشه . که نیاز هامو برطرف کنه .که ...
- ...
+ من قبل از اینکه دوست دخترش باشم ، دخترعموش بودم...میفهمی ؟ من ... من باورم نمیشه ... نه ... "
این بار با ظرافت سعی میکنم تکه مرغ را جدا کنم . گرچه کمی به خاطرِ فشار های حمله های قبلی له شده است .
" پنج ساعتی بود که حرف میزدیم. کمی آرام شده بود.
+ میخوام موهامو بزنم .
- موهاتو ؟ برای چی ؟
+ میخوام یه نشونه باشه برام . میخوام موهای بلندم رو با دست های خودم کوتاه کنم . موهایی که از جونم هم برام عزیزتر بودن. میخوام بزنم که یادم بمونه نباید دلِ به هر کَسُ نا کَسی بدم ...
- اگه این کار آرومت میکنه ، باشه کوتاهش کن .
چند دقیقه بعد ، عکسِ موهای بلندِ قشنگش را فرستاد که این بار کفِ حمام پخش شده بودند. همه شان را زده بود . خودش را خلاص کرد از شرشان. "
بالاخره تکه مرغ جدا شد. کمی له شده بود.اما جدا شد.
***
موسیقی تمام شد.چشمانم را باز کردم.رویای غذا خوردنِ با او در رستوران تمام شده بودم. من بودم و تنهایی ام و خیالِ او. چه خوب که من فقط خیالش را دارم و او حتی خودش از همه چیز بی خبر است. چه خوب که میتوانم ساعت ها بنشینم و برایش خیال ببافم و برایم بهترینِ مردِ دنیا بماند.کسی چه میداند ، شاید او که خبرِ عشقِ مرا بشنود یا حتی سر از رویاهایم دربیاورد ؛ با یک پیشنهادِ بی شرمانه بشود کابوسِ شب هایم.
چه خوب تو در خیال ام هستی بهترین مردِ جهان :)
+ بر اساسِ یک ماجرای واقعی ... !
+ قرار نبود انقدر طولانی شود ! ولی شد ! شرمنده ...
+ دانلودِ آهنگِ متن از علی زنـد وکیلی " کلیک "
+ زن است دیگر ؛ حسش را با موهایش نشان میدهد.حالش که خوب باشد موهایش را رها میکند ، غمگین که باشد با کش دارش میزند ، با حوصله که باشد می بافد و می آراید ، عصبانی که باشد جمعش میکند ، دلش که بشکند اولین چیزی که اضافیست موهایش است... |ناشناس|