آخرین پُست 94

سلام بعد از چند هفته.دلم نیامد آرشیو اسفندماهِ 94ـَم خالی باشد.خواستم پُستی داشته باشد هرچند هول هولی.این مدت که نبودم اتفاق کم نیفتاد که بدترینش رفتنِ مادربزرگ از میانِ ما بود. درست همین پنجشنبه ی هفته ی پیش. سر فرصت حتما مینویسم برایش. ماجرای هول هولی بودنِ این پست هم این است که جایی قرار دارم و تا بعد از سال تحویل نیستم و در نتیجه نت ندارم که پست بذارم.

کمی در مورد سالی حرف بزنم که دارد نفس های آخرش را میکشد؛

با اینکه امسال از لحاظ تحصیلی گندترین سالی بود که داشتم ولی مدرسه خیلی خوش گذشت.اول سال اصلا از کلاس بندی راضی نبودم ولی کم کم متوجه شدم که بچه های کلاس ما از همه ی کلاس ها بهترند و این یعنی که ما صاحب باحال ترین و پایه ترین بچه ها هستیم هرچند که ضعیف ترین کلاس باشیم!

شاید امسال ضربه خوردن هایم و شکست هایم و حتی بزرگ شدنم به اندازه ی سالِ نود و سه زیاد نبود اما سالِ پُرباری بود.تجربه هایی که در پارسال مورد دوستی دست پیدا کرده بودم را امسال به کار بردم و تقریبا موفق بودم :)

امسال به مقدار خیلی خیلی زیادی پیشرفت کردم و کلی فیلم دیدم و کتاب خواندم که این را میتوان گفت بزرگترین دستاوردِ امسالم بود.

و در کل؛

امسال یکی از بهترین سال هایی میشد که داشتم اگر اسفندماهش اینقدر بد نبود!

پی_نوشت {1} : چه پُست مزخرفی شد :|

پی_نوشت {2} : وبلاگم عمرش از 300 روز هم گذشت :)

پی_نوشت {3} : سال نوتان مبارک.برایتان بهترین ها را آرزومندم :*

+ نوشته شده در شنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۰۹ توسط فاطمـه | نظرات
در دنیای موازی بالرینم. آواز می‌خوانم و حتی با سفینه ام میان ستاره ها و کهکشان ها سفر می‌کنم. اما اینجا و در این دنیا، به تماشای قصه ها نشسته ام. قصه ی آدم ها، خیابان ها، سایه ها و سکوت ها.

"کُل واحد منا فی قلبه حکایة"
قالب عرفـان