استانبول-2

{1}

برای رفـتن به جزیره خیـلی مشتاق بودم.تعریفش را خیلی شنیده بودم.صبح زود راه افتادیم سمت اسکله کاباتاش.

{2}

کشتی سوار شدن برای منی که تازگی ها عاشق کاپیتان هوک شده بودم خیلی لذت بخش بود.تمام مدت را روی عرشه بودیم.باد خنکی به صورتمان میخورد.در هم آمیختن صدای مرغ های دریایی و موج دریا فوق العاده عالی بود.کشتی سواری یکی از بهترین قسمت های سفرمان بود.

{3}

جزیره ی بیوک آدا جدا از گرمی هوا، خیلی زیبا بود.هر کوچه ش را یا صدای درشکه ها پُرکرده بودند و یا سکوتی سرشار از آرامش و گاهاً صدای پرنده ها.

{4}

گشت زدن در یک جزیره ی رویایی (که به جزایر پرنسس هم مشهور است) بهترین اتفاق برای من بود.

{5}

آب نارنگی گازدار هم تجربه ی بدی نبود :)

{6}

برای نهار به استانبول برگشتیم.اما خب هیچکدام میلی به غذا (خصوصا غذای تُرک ها) نداشتیم.پس برگشتیم هتل.

{7}

بعد از ظهر ، به قصد خرید به خیابانی به اسم لاله لی رفتیم و خداروشکر بیشتر خریدهامان را کردیم و خیال مادر راحت شد.

{8}

شب برای شام، رستوران ایرانی ریحون را در خیابان استقلال پیدا کردیم.لحظه ای که بوی قورمه سبزی به مشاممان خورد حسابی ازخود بی خود شدیم. انگار که چند سال بود  قورمه نخورده بودیم...!

{9}

بعد از گشتی در خیابان استقلال ، یک بستنی قیفی هم از مک دونالد نصیب ما شد... :)

+ نوشته شده در جمعه ۲۷ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۲ توسط فاطمـه
در دنیای موازی بالرینم. آواز می‌خوانم و حتی با سفینه ام میان ستاره ها و کهکشان ها سفر می‌کنم. اما اینجا و در این دنیا، به تماشای قصه ها نشسته ام. قصه ی آدم ها، خیابان ها، سایه ها و سکوت ها.

"کُل واحد منا فی قلبه حکایة"
قالب عرفـان