لحظه ها...

دوست دارم تو همین لحظه، وقتى در تاریکى اتاق روى تختم دراز کشیدم، و سعى میکنم به هیچ چیزى فکر نکنم، تا ابد بمونم و بهتوون گوش کنم...

+ نوشته شده در جمعه ۱۲ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۴۴ توسط فاطمـه | بنویسید
حرف نو
۱۲ شهریور ۹۵ , ۲۰:۲۰
سلام بیا تا حرف نو بشنوی و بهتوون رو رها کنی!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در دنیای موازی بالرینم. آواز می‌خوانم و حتی با سفینه ام میان ستاره ها و کهکشان ها سفر می‌کنم. اما اینجا و در این دنیا، به تماشای قصه ها نشسته ام. قصه ی آدم ها، خیابان ها، سایه ها و سکوت ها.

"کُل واحد منا فی قلبه حکایة"
قالب عرفـان